به بهانهٔ هفتهٔ دفاع مقدس به سراغ یکی از مستندسازان این گونه رفتهایم که تنها سختی کارهای دفاع مقدسی برایش، دیدن رنج و درد خانوادههای ایثارگر و انزوای این قهرمانان است...
به بهانهٔ هفتهٔ دفاع مقدس به سراغ یکی از مستندسازان این گونه رفتهایم که تنها سختی کارهای دفاع مقدسی برایش، دیدن رنج و درد خانوادههای ایثارگر و انزوای این قهرمانان است...
به گزارش راک نیوز،«سرباز شماره صفر» یکی از آثار درخشان بخش مستند جشنوارهٔ فیلم فجر ۱۴۰۰ بود که «محمد سلیمیراد» آن را دربارهٔ یکی از همرزمان پدر شهیدش ساخته بود. سلیمیراد در یکی از روستاهای کهگیلویه و بویراحمد به دنیا آمد و تا ۱۵سالگی آنجا قد کشید.
او از همان نوجوانی به هنر، سینما و موسیقی علاقه داشت. یک سال تحصیل در رشتهٔ برق الکترونیک هم بر این علاقه گرد فراموشی نپاشید و سرانجام سلیمیراد رؤیای خانوادهاش برای مهندس شدن پسرشان را برای تحصیل در رشتهٔ سینما رها کرد.
این هنرمند از همان ابتدای تحصیل، شروع به فیلمسازی کرد و اولین مستندش را با موضوع آسیبهای اجتماعی در روستای محل تولدش و با نام «عقد آسمانی» ساخت. «جنین خاک»، «سرباز شماره صفر» و «ماهر» از دیگر آثار سلیمیراد است.
جای ویژهٔ دفاع مقدس در فیلمسازی
ریشهٔ علاقهٔ سلیمیراد به سینمای مستند را باید در کودکی او جستوجو کرد؛ زمانی که او در روستایشان موقعیتهای مختلفی را تجربه کرد؛ کشاورزی، دامداری، بازیهای کودکانه، ماهیگیری و کارهایی که شاید نسل جدید با آنها بیگانه باشد. اتفاقاتی که در روستا میافتاد همیشه برایش جالب بود. به همین خاطر موضوعات اجتماعی هم جذابیت خود را برای او دارند. اما اگر موضوعهای اجتماعیاش رگههای دفاع مقدسی داشته باشند، آن را پیدا و پررنگ میکند.
آغاز مستندسازی دفاع مقدس از نوجوانی
نوجوان که بود دوربین هندیکم سادهای داشت. چون خودش از خانوادهٔ شهدا بود و بیشترین مراوداتش با خانوادهٔ شهدا بود، به سراغ آنها رفت تا خاطراتشان را ضبط کند. خانوادههایی که خیلیهایشان امروز در میان ما نیستند، اما هنوز در آرشیو شخصی سلیمیراد میتوان رد فیلمهایشان را پی گرفت.
او دربارهٔ مستندسازی از خانوادههای شهید میگوید «قطعاً شهدا لیاقت داشتهاند که به شهادت برسند. اما چیزی که منِ مستندساز میخواهم حرف دل پدر و مادر شهید است. جملات لری نابی که برای توصیف شهیدشان استفاده میکردند، گفتوگو را از کلیشه خارج میکرد. صداقتی که در گفتار و لحنشان دیدم هیچ جای دیگر پیدا نکردم.»
از خانوادهٔ سنتی تا ورود به رشتهٔ هنر
«ما در خانوادهای سنتی زندگی میکردیم. همچنان هم رگ و ریشههای سنت در زندگی امروز ما وجود دارد. پدر و پدربزرگم کشاورز و دامدار بودهاند.» اینها را سلیمیراد دربارهٔ بافت سنتی خانوادهاش میگوید تا برایمان ملموس شود ورود او به عرصهٔ هنر چقدر با مقاومت و مخالفت روبهرو بوده است. در آن روستای کوچک و خانوادهٔ سنتی، سخت بود که بگویند و بپذیرند کسی از خانوادهٔ مذهبی که قاری قرآن، فرزند شهید و سید است، به سمت هنر، سینما و موسیقی برود.
او علیرغم علاقهاش به سینما، برای رضایت خاطر خانوادهاش، یک سال در رشتهٔ برق الکترونیک درس خواند. اما نتوانست تحصیل بدون علاقه را ادامه دهد. نهایتاً در کنکور هنر سال بعد شرکت کرد و قبول شد.
فرار از خانه به خاطر قبولی در رشتهٔ سینما
قصه تازه شروع شده بود! خانوادهٔ سلیمیراد وقتی متوجه شدند پسرشان در رشتهٔ سینما قبول شده، خیلی ناراحت شدند. سلیمیراد میگوید «تا یک هفته از خانه فراری بودم که شاید با مسأله کنار بیایند! ولی آنها همچنان ناراحت بودند. آنقدر که برای ثبتنام دانشگاه هم تنها رفتم. میخواستند با همراهینکردنشان، دلسرد شوم و به رشتهٔ مهندسی برگردم. با وجود اینکه بسیار سرزنش و حتی تمسخر میشدم، تصمیمم را گرفته بودم.»
اما دنیا را که میشناسید. همیشه روی یک پاشنه نمیچرخد. سال گذشته لحظهای «سید محمد سلیمیراد» در هفتمین جشنوارهٔ فیلم مستند، جایزهٔ بهترین کارگردانی و بهترین مستند از نگاه مخاطبان شبکهٔ مستند را گرفت، مادرش پای تلویزیون برایش کِل کشید. این اوج خوشحالی زنان لر است. و این بهترین لحظه بود برای کسی که جنگیده بود تا فیلمساز شود...
از دیدن رنج قهرمانان دفاع مقدس رنجور میشوم
برای سلیمیراد که علاقهمند به سینمای مستند بهویژه در گونهٔ (ژانر) دفاع مقدس است، فیلمسازی دفاع مقدس چیزی جز شیرینی نیست. اما کارهای شیرین هم سختیهای خود را دارند. او در این باره میگوید «بیشتر سختی کارم بهخاطر دیدن شرایط نامتعارف و نامناسب زندگی خانوادههای ایثارگر و شهید است. وقتی شرایط سخت زندگی آنها را میبینم، وقتی میبینیم قهرمانان جنگ منزوی شدهاند و در شرایط سختی زندگی میکنند، بسیار رنج میکشم.»
همچنان که وقتی مستند «سرباز شماره صفر» از تلویزیون پخش شد، این فیلمساز پیامهای زیادی از خانوادههای ایثارگر دریافت کرد که از سختیهای زندگیشان میگفتند. چون او را از خانوادههای شهدا و از جنس خودشان میدیدند و با او احساس نزدیکی میکردند.
ماجرای دیدن اولین تصویر متحرک پدر
سلیمیراد ۵ ماه بعد از شهادت پدرش (در عملیات کربلای ۴) به دنیا آمد. تمام خاطرات پدر برای او در چند عکس خلاصه میشد، نه حتی چند ثانیه فیلم.
اما مستند «سرباز شماره صفر» که سوژهاش همرزم پدر سلیمیراد بود، تجربهٔ دلچسبی را برای این فیلمساز در آستین داشت. او با «جهانگیر» به آقای «منطقی» (فیلمبردار جبهه) مراجعه کرد تا فیلمهای شب عملیات کربلای ۴ را برای ساخت مستند ببینند. جهانگیر خودش را در فیلم پیدا کرد. فیلمساز هم راش فیلم را به خانه برد تا در تدوین کار استفاده کند.
ناگهان به ذهنش رسید شاید پدرش هم که در این عملیات شهید شده، در فیلم باشد. او میگوید «بعد از چند بار دیدن فیلم متوجه فردی شبیه خودم شدم، که پدرم بود... برای اولین بار در ۴۰سالگی تصویر متحرکی از پدرم دیدم. آن شب، شب عجیبی برای همهٔ ما بود.»
سوژههای دفاع مقدسی نزدیکتان را دریابید
سلیمیراد در انتها به فیلمسازان و علاقهمندان به سینما، خصوصاً گونهٔ دفاع مقدس، پیشنهاد میکند در خانواده و نزدیکان خودشان به دنبال سوژه بگردند «ما از لحاظ داستانهای مختلف از شهدا و رزمندهها آنقدر غنی هستیم که نیاز به جستوجو و تحقیق آنچنانی نداریم. ممکن است پدر یک فیلمساز جانباز باشد، ولی هیچگاه به خاطرات پدرش توجه نکرده باشد یا اصلاً سؤال نکرده باشد که چه بر شما گذشت. اگر از زاویهٔ متفاوتی به این افراد نگاه کنیم، شاید بهترین اثرمان همان باشد که از پدر، عمو یا نزدیکانمان میسازیم.»
» اخبار مرتبط:
» اشتراک گزاری خبر